نکته‌ها

آرشیو نوشته‌های عادل ایرانخواه

نکته‌ها

آرشیو نوشته‌های عادل ایرانخواه

امید فقط برای ناامیدان وجود دارد.

مردی در قاهره خواب می‌بیند که برای رهایی از فقر باید به اصفهان برود و آنجا بخت خود را بیازماید. او عازم اصفهان می‌شود, داروغه‌ی شهر دستگیرش می‌کند و او ماجرای خوابش را تعریف می‌کند. داروغه به طعنه می‌گوید؛ مردک من سه بار خواب دیدم که در حیاط خانه‌ای در قاهره در جوار درخت انجیر و .. گنجی نهفته است و هیچکدام را جدی نگرفته‌ام, آنوقت تو این یاوه‌ها را جدی گرفته‌ای؟! سپس به او پولی می‌دهد و می‌گوید گورت را گم کن و دیگر اینجا نبینمت. مرد قاهره‌ای به دیار خود بازمی‌گردد, پای درخت انجیری که در حیاط خانه‌اش است را می‌کند و گنج را صاحب می‌شود.
بورخس این داستان را تعریف می‌کند تا عبارت بنیامین برای ما تداعی شود؛ امید فقط برای ناامیدان وجود دارد. برای کسانی که هیچ چیز ندارند, برای ناامیدانی که محکوم به امیدواری هستند. آنان که چاره‌ای جز امیدوار بودن ندارند.
داستان بورخس مرزها را در می‌نوردد, از قاهره به اصفهان و از خیال تا واقعیت. تا نمونه‌ی درخشانی باشد از رئالیسم جادویی. حکایتی که واقعیت و خیال را در هم می‌آمیزد و خاطرنشان می‌سازد که خوابها تعبیر می‌شوند مادامی که آنها را جدی بگیریم. رؤیاها محقق می‌شوند مادامی که آنها را فرونگذاری. هرچند که واقعیت به گونه‌ای مهلک ناامید کننده است, اما از یاد نبریم که ما محکوم به امیدواری هستیم. مارکس در نامه ای به یکی از دوستانش می نویسد؛ شرایط نومیدوار جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم, مرا آکنده از امید می‌سازد. گرامشی در پشت دیوارهای زندان نوشته بود که حتی اگر قرار باشد فردا اعدامم کنند بازهم یادگیری را متوقف نمی‌کنم. باید از دوگانهء مبتذل خوشبینی و بدبینی فراروی کنیم؛ « من بدبین‌ام بخاطر آگاهی‌ام، اما خوشبینم بخاطر اراده‌ام»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد